سلام بر مزاری
در اوج محبوبیت
و عزتمندی آفتاب عمرش غروب کرد. بر بلندای شوکت و شکوه راست قامت و استوار ایستاده بود که ناگهان ناپدید شد. لحظهی که سخت بهوجود او و بودنش احساس نیاز میشد بار سفر بربست. در هنگامهی که هزاران دستِ دعا به طرف آسمان بلند و برایش سلامتی و طول عمر میخواستند، خبر پر کشیدن روح او به ملکوت اعلا، پخش و خبرساز شد. اشاعت خبر گنگ و مبهم دستگیری و اسارتش، قلبِ میلیونها انسان را به تپش انداخته بود، هرلحظه همهگان تشنهی شنیدن حتی یک کلمه خبر خوش در موردش بودند، که ناگه خبر شهادتاش اعلام شد. خبر شهید شدن مزاری؛ قلبها را آتش زد و دلها را سوزاند و داغدار نمود. دریغ و حسرت رفتناش در ذهن و ضمیر میلیون انسان هزاره ماند و ماندگار شد. اینگونه است که ماه حوت، ماه مزاریست و ماه سلام بر مزاری!
در نهجالبلاغه یک دعا کوتاه اما بسیار پر معنا و با محتوایی منسوب به حضرت علی است که میگوید: (اللّهم اِجعَل نَفْسی اَوّلَ کَرِیمَةٍ تَنتَزِعُها من کرائمی)خدایا! اگر قرار شد فضیلتها و کرامتهایم را از من بستانی، جانم اولین شئ ارزشمندی باشد که از من میگیری. این آرزو و خواست را حضرت علی، زمانی مطرح کرده که شاید در مسند خلافت قرار داشته. از خدا خواسته، قبل از آنکه شرف، آبرو، اعتبار، احترام، منزلت و عزتاش گرفته شود، جانش ستانده شود. که چنین هم شد. زمانی که همهی ارزشها و فضیلتها و کرامتهای یک انسان ارزشمند از دستش برود، از او چیزی باقی نمیماند جز یک تُفالهی بیقدر و فاقد اهمیت، که شاید هزاربار آرزوی مرگ کند اما آن را نیابد. امروز از آن نگرش، به زیستنِ با عزت و با قیمت، نه زیستن به هر قیمتی، تعبیر میشود که برای تمام انسانها مهم است، به ویژه برای پیشوای یک جامعه.
شهادت مزاری به افول آفتاب وجودش نینجامید بلکه سرآغاز طلیعهی دیگری در سپهر حیات اجتماعی و سیاسی مردم و کشورش شد. درست است که مزاری با رفتناش داغ فراموش ناشدنی را بر دل و قلب میلیونها انسان ستمدیدهی هزاره گذاشت، اما نحوهی چگونه مردن یک پیشوای با افتخار را نیز به نکوی ترسیم و تمثیل کرد و در حافظه تاریخ و حافظه جمعی مردم اش جاویدانه شد.
بیتردید مزاری انسان بختیار و نیک بختی بود که عزیز زیست و عزیزانه رفت و الگوی جاویدانهی آزادیخواهی و عزتطلبی شد. جایگاه و منزلت خلل ناپذیر مزاری در قلب و دل و ژرفای جان و جهان هزارهها نیز ناشی از همین امر است
روحاش شاد و یادش گرامی باد.