جهان پیچیدۀ فرهنگ هزاره

Ali Amiri نمی‌دانم که روز یا هفتۀ فرهنگ هزاره، فرصت آشنایی با این فرهنگ را مهیا می‌کند یا نه. اما، در هر صورت، این فرهنگ جهان پیچیدۀ دارد که وقوف به رمز و راز و پیچیدگی آن سرآغاز بیداری مردم هزاره از خواب دیرپای فرهنگی شان خواهد بود. فرهنگ هزاره به تناسب تنوع جغرافیایی آن متنوع و چندگونه و به تناسب ژرفای تاریخی آن پیچیده و چند لایه است. جغرافیای مردم هزاره، روزی روزگاری، از وادی سیستان در جنوب تا سغد و خوارزم در شمال، از شهرهای اکنون از یاد رفتۀ مرو و نسا در غرب تا منتهی الیه مرزهای شمالی هند در شرق امتداد داشته است. تمامی این قلمرو گسترده به حوزۀ باختر باستان و «سرزمین هزار شهر» تعلق داشت.

تمام مردمان ساکن این حوزه در ایجاد اشکال متنوعی از فرهنگ سهم خود را داشتند ولی سمبلیسم عدد هزار که از «هزاره زرتشت» تا «هزار چشمه» و «هزار خورشید» و تا «سرزمین هزار شهر» خود را نشان می‌دهد، خواه ناخواه، به این تنوع و اشکال پیچیدۀ از فرهنگ، بیشتر رنگ هزارگی می‌دهد. انسان در حوزۀ بلخ از دیرباز موجود رو به شدن تعریف شده است. تمام این اشکال متنوع فرهنگ کتاب آرایی و تذهیب و نگارگری تا معماری و صنایع مستظرفه بازتاب تلاش آدمی برای دست یابی به کمال است. هزار عدد کمال بود و انسان با رسیدن به کمال «هزاره» می‌شد. در عهد سلوکیان لقب «هزاره» کم و بیش در دربار رایج بود ولی در واقع بعد از شکست سلوکیان و تأسیس امپراطوری اشکانی/پارتی بود که تبدیل شدن به هزاره به ایده‌آل نخبه‌گان سیاسی و فرهنگی و سرداران جنگی بدل شد.

برابر پژوهش استاد ناطقی شفایی در عهد اشکانیان، به عنوان اسلاف باستانی هزاره‌ها، هرکس که هزار کار نیک و برجسته انجام می‌داد، یا بعد از شاه عالی‌ترین مقام دولتی را به دست می‌آورد، یا در جنگ ها فتح نمایان به دست او انجام می‌شد به مقام هزارگی می رسید و لقب «هزاره» دریافت می‌کرد. کمان سکایی و سوارکار تیرانداز پارتی، شهرت بسیار داشت و در یکی از جنگ‌های پارتی‌ها با رومیان، یکی از سرداران پارتی که به نقش تأمین تیر کافی در سرنوشت جنگ واقف بود با یک هزار شتر باری برای جبهه تیر تدارک کرد و لقب هزاره دریافت. قارن پهلو و سارن پهلو از دیگر سرداران و رجال متنفذ عهد اشکانی لقب هزاره دریافت کردند. غرض نقل تاریخ نیست، اشاره به پیچیدگی جهان فرهنگی هزاه و اهمیت سمبلیسم عدد هزار به عنوان کمال و بلوغ در این فرهنگ است. در روز یا هفتۀ فرهنگ هزارگی آیا التفاتی هرچند اندک به این غنا و پیچیدگی داریم؟ آیا می دانیم که نخستین ترجمه پارسی قرآن در وادی سیستان انجام شد که گره های زبانی و واژگانی آن تنها به مدد واژگان زبان هزارگی قابل گشودن است؟ می‌دانیم که از حقایق الادویه در هرات تا مجمع النوادر در بامیان و از اشعار هلالی چغتایی هروی تا عبدالواسع جبلی غرجستانی و از اشعار و آثار انوری ابیوردی تا ابوالعباس لوگری بخش اندکی از این جهان فرهنگی است؟

هزاره‌ها امروز در شرایط سخت نکبت و انحطاط قرار دارد. به جای انجام دادن هزار کار نیک تا به مقام هزاره نایل شوند، صدها کار بد می‌کنند تا از هزاره بودن فرار کنند. برای پارۀ هزاره‌های معاصر، هزاره بودن نفرین و لعنتی است که شوربختی سرنوشت بر آنان تحمیل کرده است. بازی روزگار نام هزاره را به عنوان مجرمانه بدل کرده است. اما بازگشت به فرهنگ راه درستی برای عبور از دشواری‌ها و نکبت‌های کنونی است. در فرهگ هم امکان بقا مستتر است و هم احتمال رستاخیز مجدد وجود دارد. هیچ قومی جز از سرنوشت خود، از دیگرن چیزی نمی آموزد. در فرهنگ بلخ در هر هزار سال یک رستاخیز فرهنگی و انسانی صورت می گیرد. اوشیدر، اوشیدرماه و سوشیانس(موعودهای زردشتی) همه در پایان هزاره ظهور می کنند و به احیای کیش و آیین و برقراری داد و مهر می‌پردازند. این ها همه نشان ابدیت و جاودانگی در فرهنگ هزاره و همیشگی نبودن سلطۀ اهریمن و پتیارگی در سرنوشت انسان است. امیدوارم تجلیل از روز فرهگ هزاره سبب خودآگاهی فرهنگی در میان مردم ما شود. این روز را به همۀ هزاره‌های اصیل در سراسر جهان تبریک می‌گویم.


Contact
share
follow