در باب دانشنامه هزاره

آدمهای ثروتمند و مالدار را در هزارگی «بای» میگویند. یکی از این بای ها به ایلاق میرفت. در یک دره تنگ رمه و گله او را تعدادی از چوپانان و پاده وانان که همه بچه ها و نواسه های خودش بودند، با سر و صدای بسیار به سوی اطراقگاه ایلاقی شان میراندند. در این فرصت یک رهرو با بای ملاقی شد و سلام کرد و

پرسید:
بای! همه این گله و رمه از خودت اس؟ بای درحالی که سلام او را هم علیک نگرفته بود، با خشم گفت: از مه که نیس از توس. بعد این شخص با زبان نرم پرسید: این همه مردم، چوپانان و گاوچرانان بچه های خودت هستند؟ بازهم بای همان جواب را داشت: از مه که نیس از توس. این شخص رهرو بازهم با خون سردی گفت: بای! مه یک سوال پرسیدم حالی تو جنگ میکنی؟ بای گفت: جنگ که نمیکنم از تو میترسم؟ این گونه برخوردها بار بار از بای سرزده بود و مردم اینگونه رفتار را حمل بر نادانی و بیسوادی او میکردند. اما حقیقت این بود که عقده های تاریخی این بای هزاره در یک دره تنگ دورتر از دسترسی حکومتی ها سر باز کرده بود. این رهرو بیچاره اگر خود را از کنار بای رد نمی کرد، لت میخورد.

حقیقت این است که قوم هزاره در سه صد سال گذشته توهین شده است. مردم چگونگی از دست دادن زمین، خانه و گورستان آبایی خود را نسل اندر نسل به خاطر دارند. زخمهای این بیجا شدن از سرزمین آبایی هنوز التیام نپذیرفته بود که گرفتار بلایی دیگر شدند. عبدالرحمان خان برای سرکوب خوانین پشتون از لشکر عقده مند هزاره استفاده کرد و پس از فرونشاندن فتنه های قومی در شرق و جنوب کشور به سراغ میران هزاره رفت. چون دید که اینجا مردم هزاره با اتکا بر جغرافیای دشوارگذار کار را به درازا میکشند، از علمای دین فتوای جهاد علیه هزاره ها را به دست آورد. در این جنگ بیداد همه مردم، از همه اقوام شریک ساخته شدند. شرح این حوادث هولناک در سراج التواریخ وجود دارد و در ذهن ناخودآگاه جامعه نیز ثبت شده است. عبدالرحمان چراگاههای هزارجات را برای کوچی های پشتون قباله داد و جنگ و کینه دایمی را میان این دو قوم دایمی ساخت. یک طرف این قضیه هم سلاح داشت و هم قدرت دولتی و جانب دیگر تنها تکیه خانه داشت که در آنجا میگریست.

خشونتهای جنگ کابل در دهه هشتاد ناشی از همان عقده های سر به مهر سه صدساله بود که به نمایش گذاشته شد. جامعه شناسان می بایست به سراغ این مشکل بزرگ میپرداختند. اما روح عمومی جامعه هزاره پس از فراغت از جنگهای تنظیمی به زودی راه خود را یافتند. در بیست سال دوره جمهوریت درعرصه های مختلف تعلیم و ورزش و موسیقی و کسب کار از جان مایه گذاشتند. چون درک کرده بودند که آلام ناشی از جنگ و نسل کشی را میتوان با زدودن فقر و بیسوادی کاهش داد.

آغاز کار دانشنامه هزاره نیز ریشه در چنین اندیشه هایی داشت. جامعه و کشور افغانستان در کل ناشناخته است واز جمله جامعه هزاره و سرزمین هزاره جات ناشناخته تر بود. برای شناخت این مردم و منطقه شان لازم بود که کاری انجام شود. اقدامات اولیه صورت گرفت، تعدادی از هزاره هایی که توانایی مالی داشتند، بودجه و مصارف آن را تامین کردند. عده ای از باسوادان هزاره بدون چشمداشت حق الزحمه وعده همکاری اعلام کردند و نتیجه آن جلد اول دانشنامه در بیش از یکهزار صفحه شد. که در چندسال پیش در کابل رونمایی شد.
پس از نشر جلد اول نقدهایی بر داشنامه نوشته شد. این ایرادها به حدی بود که دست اندرکاران دانشنامه مجبور شدند جلد اول را دوباره چاپ کنند. من که از جمله به قول برخی از منتقدان «به اصطلاح عضو شورای علمی» این دانشنامه بودم/ هستم، گفتیم کار کردیم و در جریان کار اشتباهاتی هم داشتیم. در این اواخر جلد دوم در حال اکمال است. اما پیش از نشر جلد دوم و بر چاپ دوم جلد اول بازهم تعدادی از منتقدان خوانده و ناخوانده بر آن ایراد میگیرند

این ایرادگیران دو دسته اند. دسته اول کسانی اند که به چیزهایی کم قناعت ندارند؛ میخواهند همه امور به کمال مطلوب ارائه شود. نقدهایشان راهگشاست و بی شک دست اندرکاران دانشنامه را یاری میکند تا خطاها و اشتباهات را به حد اقل برسانند. اما دسته دوم تعدادی از شکاکین اند و حق هم دارند که در همه امور به دیده شک و تردید نگاه کنند. چون در تمام عمر از روزی که دست چپ و راست را شناخته اند، از جامعه ناراستی و کج رفتاری دیده اند. باور ندارند که کسانی هم در جامعه شان وجود دارد که بدون معاش هم حاضر به کارهای اجتماعی اند. اینها دیدند که همه کسانی که لاف خدمت به جامعه و مردم را سر میدادند، با رسیدن به قدرت به مردم خود پشت کردند وتنها برای خود و خانواده خود رسیدند. اینها بارها به دروازه رهبران رفتند و بار نیافتند و اینها دیدند که همه کارمندان دولت مصروف پیدا و پناه برای خود بودند. اینها حالا حق دارند در باره دخل و خرچ امور دانشنامه که از کمکهای مردم تامین میشود، وسواس داشته باشند.

یکی از مهمترین وظایف دانشنامه در شناخت جغرافیای هزاره جات است که متاسفانه تقریبا هیچ منبع برای شناخت آن جز تحقیقات میدانی وجود ندارد. همکاران محلی دانشنامه افراد متخصص نیستند و در زمینه تحقیقات میدانی چیزی نمیدانند. شاید در برخی موارد حدود اربعه یک قریه را درست درج نمی توانند. اما این مشکل اندک اندک کاهش می یابد. یکی از خوش بختی های ما این است که زمینه اصلاح، کاهش و افزایش در دانشنامه با پیشرفتهای چاپ دیجیتال فراهم است. ممکن است بنیاد دانشنامه این بخش را به گونه دایمی فعال سازد و پیوسته اشتباهات اصلاح و مواردی بازمانده از قلم وارد دانشنامه گرد

یونس طغیان در فیسبوک